با فریدون‌ از لس‌آنجلس‌ تا تهران


روبه‌رویش‌ که‌ می‌نشینی‌، دنیایی‌ از تجربه‌ را درصورتش‌ می‌بینی‌، کمی‌ دقیق‌تر که‌ می‌شوی‌ ‌ این‌تجربه‌ را در وجودش‌ احساس‌ می‌کنی‌، «فریدون‌آسرایی‌» را می‌گوییم‌، خواننده‌ای‌ که‌ ‌ بدون‌اغراق‌ در سال‌ گذشته‌ آلبومش‌ با عنوان‌ «غریبه‌»بیشترین‌ فروش‌ را داشت‌ و ترانه‌ «آهای‌‌خوشگل‌عاشق‌» زبانزد خاص‌ و عام‌ شد. 
 «آسرایی‌» از آن‌ دست‌ خوانندگانی‌ نیست‌ که‌بدون‌ تفکر وارد وادی‌ هنر شده‌ باشد، او سال‌ها
در کانادا در وادی‌ موسیقی‌ فعالیت‌ می‌کرد و حتی‌یک‌ آلبوم‌ هم‌ روانه‌ بازار کرد، اما پس‌ از مدتی‌تصمیم‌ گرفت‌ به‌ ایران‌ بیاید و با یک‌ فکر نو و حرف‌تازه‌ و به‌ کمک‌ «بهروز صفاریان‌» آلبوم‌ «غریبه‌» رابه‌ موسیقی‌ ایران‌ معرفی‌ کند. و به‌ نوعی‌ سنت‌شکن‌ موسیقی‌ چند سال‌ اخیر کشور شود، موسیقی‌که‌ جامعه‌ را به‌ سوی‌ فضای‌ «ریتمیک‌» جهت‌ داده‌بود... اما آسرایی‌ این‌ روزها دلگیر است‌، «آهای‌خوشگل‌ عاشق‌» موسیقی‌ ایران‌ که‌ به‌ عنوان‌ یک‌غریبه‌ در موسیقی‌ داخلی‌ شروع‌ به‌ فعالیت‌ کرد،این‌ روزها گله‌ دارد، گله‌ از جو حاکم‌ بر موسیقی‌کشور... او می‌گوید: نیاز به‌ یک‌ خانه‌ تکانی‌جدیدی‌ داریم‌، نیاز به‌ مدیری‌ داریم‌ که‌ تفکرات‌جوان‌ و به‌ روز داشته‌ باشد و مشکلات‌ نسل‌ جوان‌را به‌ خوبی‌ درک‌ کند. درفصل‌ آینده‌ کشورمدیری‌ می‌خواهیم‌ که‌ با جنس‌ موسیقی‌ آشنایی‌داشته‌ باشد و... گفتگوی‌ ما با «فریدون‌ آسرایی‌»خواننده‌ای‌ که‌ به‌ فضای‌ موسیقی‌ لس‌آنجلس‌پشت‌ کرد و به‌ ایران‌ آمد تا با فکری‌ نو کمک‌ حال‌موسیقی‌ کشورش‌ باشد را بخوانید. گر چه‌ آن‌ قدر ازمطبوعات‌ دل‌ پری‌ داشت‌ که‌ راضی‌ به‌ مصاحبه‌نمی‌شد، اما دلایل‌ ما او را قانع‌ کرد تا رو در روی‌او بنشینیم‌
به‌ عنوان‌ اولین‌ پرسش‌ دوست‌ داریم‌ یک‌بیوگرافی‌ کامل‌ از خود شرح‌ دهید؟ 
 فریدون‌‌:48  سال‌ سن‌ دارم‌، کرجی‌ الاصل‌هستم‌، بالاتر از سد کرج‌، منطقه‌ای‌ به‌ نام‌
«آسرا»وجود دارد که‌ من‌ و خانواده‌ام‌ اهل‌ آنجا هستیم‌.دوران‌ تحصیل‌ تا دیپلم‌ را در کرج‌ گذراندم‌ وسپس‌ به‌ کشور فیلیپین‌ رفتم‌ و تحصیلات‌دانشگاهی‌ام‌ را در مانیل‌ گذراندم‌ و موفق‌ به‌ اخذلیسانس‌ مهندسی‌ کشاورزی‌ شدم‌، پس‌ از آن‌ به‌کانادا رفتم‌ و  14  سال‌ در آن‌ کشور ماندم‌‌. 
   _ و چه‌ زمانی‌ به‌ موسیقی‌ رو آوردید؟ 
    فریدون‌: در کانادا ترانه‌ می‌خواندم‌، از این‌ روتصمیم‌ گرفتم‌ که‌ آنجا آلبومی‌ روانه‌ بازار کنم‌، به‌همین‌ خاطر به‌ لس‌آنجلس‌ رفتم‌، البته‌ در آنجافعالیت‌ نکردم‌، اما آلبومم‌ را درتابستان‌ ‌ 79  باعنوان‌ «اولین‌ سلام‌» را توسط یک‌ شرکت‌ که‌ درآن‌ جا فعالیت‌ می‌کرد به‌ بازار فرستادم‌، در سال‌‌80  هم‌ به‌ ایران‌ آمدم‌‌. 
   _ و کار شما در آنجا خوانندگی‌ بود؟  
   فریدون‌: بارها اعلام‌ کردم‌ که‌ شغل‌ من‌ خوانندگی‌نیست‌، همان‌طور که‌ به‌ فوتبال‌ و ورزش‌ علاقه‌دارم‌، سرگرمی‌ دیگرم‌ خواندن‌ است‌ و به‌ دنبال‌پول‌ در آوردن‌ از موسیقی‌ نبودم‌. در کانادا سه‌فروشگاه‌ لوازم‌ صوتی‌ و تصویری‌ داشتم‌ و در حال‌حاضر یک‌ فروشگاه‌ و یک‌ آپارتمان‌ در آنجادارم‌، گر چه‌ فوتبال‌ هم‌ به‌ شکل‌ حرفه‌ای‌ دنبال‌کردم‌ و عضو تیم‌ ایرانیان‌ در لیگ‌ یک‌ آنجا بودم‌‌.
    _ شما مثل‌ خیلی‌ از ایرانی‌ها مقیم‌ تورنتو بودید؟
    فریدون‌:نه‌، من‌ در ونکوور در شرق‌ کانادا زندگی‌می‌کردم‌، درآن‌ شهر فرانسوی‌های‌ زیادی زندگی‌می‌کنند.
    _ با خانواده‌تان‌ زندگی‌ می‌کردید؟ 
    فریدون‌: نه‌ تنها زندگی‌ می‌کنم‌‌.
    _ راستی‌، خانواده‌ شما از چند فرزند تشکیل‌ شده‌است‌؟ 
    فریدون‌: ما شش‌ فرزندیم‌، چهار پسر و دو دختر،که‌ من‌، یکی‌ مانده‌ به‌ آخر هستم‌‌.
    _ و آنها دستی‌ در هنر دارند؟ 
    فریدون‌: نه‌‌.
    _ همگی‌شان‌ در ایران‌ زندگی‌ می‌کنند؟ 
    فریدون‌: یک‌ برادرم‌ در هلند زندگی‌ می‌کند ویک‌ خواهرم‌ در کرج‌ و بقیه‌ در تهران‌ زندگی‌می‌کنند.
    _ پدر و مادرتان‌ در قید حیات‌ هستند؟ 
    فریدون‌: پدرم‌ فوت‌ کرده‌ است‌‌.
    _ می‌توانیم‌ بپرسم‌ که‌ پدرتان‌ به‌ چه‌ کاری‌مشغول‌ بود.
    فریدون‌: کار آزاد انجام‌ می‌داد، اما بیشتر در امرکشاورزی‌ مشغول‌ بود.
    _ آلبومی‌ که‌ در آنجا روانه‌ بازار کردید، توسطچه‌ کسی‌ تنظیم‌ شده‌ بود؟ 
    فریدون‌: «رامین‌ زمانی‌»، اما در آنجا هم‌ تعدادی‌از ترانه‌ها سانسور شد.
    _ مگر در آنجا هم‌ آلبوم‌ها سانسور می‌شوند؟ 
    فریدون‌: بله‌، آنجا هم‌ دچار نوعی‌ خود سانسوری‌است‌، کمپانی‌ پخش‌ نوار بر این‌ عقیده‌ بود که‌ترانه‌های‌ من‌ لس‌آنجلسی‌ نیست‌، ‌ کارهایم‌ ریتمیک‌ نبوداز این‌ رو گفتند ما تنها ترانه‌های‌ لس‌آنجلسی‌ راپخش‌ می‌کنیم‌، فکر کنم‌ آن‌ ترانه‌ها جزو بدترین‌کارهایم‌ بود.
    _ آیا شما در تنظیم‌ کارهایتان‌ دست‌ دارید؟ 
    فریدون‌: نه‌، گاهی‌ اوقات‌ ملودی‌سازی‌ می‌کنم‌‌.
    _ و ساز هم‌ می‌زنید؟ 
    فریدون‌: متاسفانه‌، نه‌‌.
    _ چه‌ شد که‌ به‌ ایران‌ بازگشتید؟ 
    فریدون‌: اجازه‌ بدهید خلاصه‌ بگویم‌، به‌ خاطریک‌ دلیل‌ خصوصی‌ بازگشتم‌،البته‌ دلم‌ می‌خواست‌که‌ کار دوم‌ خودم را در ایران‌ به‌ بازار بفرستم‌‌.
    _ غریبه‌ از تولید تا پخش‌ چقدر طول‌ کشید؟ 
    فریدون‌: مجوز آن‌ حدود سه‌ سال‌ طول‌ کشید،البته‌ کار در سال‌ ‌ 80  ضبط شد، اما با توجه‌ به‌گذشت‌ زمان‌ مقداری‌ اصلاحات‌ در آن‌ انجام‌گرفت‌‌.
    _ شما با آلبوم‌ «غریبه‌» یک‌ سنت‌ شکن‌ شدید،درست‌ به‌ مانند آلبوم‌های‌ خشایار اعتمادی‌،علیرضا عصار و... آلبوم‌ «غریبه‌» که‌ یک‌ کارریتمیک‌ و شش‌ و هشت‌ نبود در دل‌ها جای‌گرفت‌، آن‌ هم‌ زمانی‌ که‌ فضای‌ پاپ‌ کشور چنین‌موسیقی‌ را نمی‌طلبید، به‌ هر حال‌ به‌ عنوان‌هنرمندی‌ که‌ با موسیقی‌ لس‌آنجلسی‌ هم‌ آشنایی‌داشتید، دلمان‌ می‌خواهد کمی‌ از مشکلات‌ پاپ‌امروزی‌ در داخل‌ کشور برایمان‌ بگویید؟ 
    فریدون‌: من‌ زمانی‌ که‌ به‌ ایران‌ آمدم‌، یک‌خواننده‌ لس‌ آنجلسی‌ بودم‌، گر چه‌ فکر کنم‌مرزهای‌ پاپ‌ کشور در حال‌ حاضر برداشته‌ شده‌است‌، درحال‌ حاضر تقریبا دو موسیقی‌ نزدیک‌ به‌هم‌ شدند. ببینید باید قبول‌ کنیم‌ که‌ «پاپ‌» ما درابتدای‌ راه‌ است‌، ما از نظر تکنیکی‌ به‌ خصوص‌ درزمینه‌ صدابرداری‌ مشکلات‌ عدیده‌ای‌ داریم‌، من‌به‌ عنوان‌ یک‌ خواننده‌ که‌ مدتی‌ در لس‌آنجلس‌زندگی‌ می‌کردم‌ می‌خواهم‌ بگویم‌ که‌ موسیقی‌ایران‌ چه‌ در داخل‌ و چه‌ در خارج‌، تقلیدی‌ شده‌ است‌، شما به‌ کلیپ‌های‌لس‌آنجلسی‌ اگر نگاهی‌ عمیقانه‌ بیندازید، متوجه‌خواهید شد که‌ آنها اصلا چیزی‌ به‌ نام‌ موسیقی‌ندارند و کارشان‌ تماما تقلیدی‌ است‌، در موسیقی‌داخل‌ کشور هم‌ باید بگویم‌ که‌ ابتدا بسیار خوب‌آغاز کردیم‌، اما متاسفانه‌ الان‌ ما هم‌ از روی‌ دست‌لس‌آنجلسی‌ها تقلید می‌کنیم‌ که‌ خودشان‌ از روی‌دست‌ دیگران‌ تقلید می‌کنند، شما به‌ کلیپ‌های‌شبکه‌... دقت‌ کنید، بیشتر کلیپ‌ها همان‌ حال‌ وهوارا دارد.
    به‌ هر حال‌ ما باید باور کنیم‌ که‌ جوانان‌ مستعدی داریم‌ و باید به‌ این‌ جوانان‌ امیدوار باشیم‌ به‌ این‌شرط که‌ خودمان‌ اندیشه‌های‌ نو در موسیقی‌ را به‌باور برسانیم‌... باید قبول‌ کرد که‌ دستگاه‌های‌صدابرداری‌ در لس‌آنجلس‌ بسیار پیشرفته‌ است‌شاید تفاوت‌ آنها، با ما در این‌ زمینه‌ باشد.
    _ و شما که‌ در کانادا فروشگاه‌ صوت‌ و تصویری‌داشتید با این‌ استودیوها آشنایی‌ دارید.
    فریدون‌: بله‌ کاملا، در سفر آخری‌ که‌ به‌ خارج‌ ازکشور داشتم‌ یک‌ دستگاه‌ پیشرفته‌ صدا برداری‌وارد کردم‌ که‌ قرار است‌ در آلبوم‌ دوم‌ خود بابهروز صفاریان‌ از این‌ استودیو بهره‌ برداری‌ کنیم‌ وپس‌ از آلبومم‌ آن‌ را در اختیار دیگر خوانندگان‌هم‌ خواهم‌ گذاشت‌‌.
    _ بااین‌ تفاصیل‌ شما حالا دارای‌ یک‌ استودیوهستید، نامش‌ چیست‌؟ 
    فریدون‌:استودیو فرزین‌ ‌
    _ شما برای‌ بهتر شدن‌ موسیقی‌ چه‌ راهکاری‌دارید؟ 
    فریدون‌: موسیقی‌ داخل‌ کشور باید دست‌ از تقلیدبردارد و خودش‌ باشد.
    _ شاید جامعه‌ این‌ را می‌خواهد، یعنی‌یک‌ جوان‌ ‌ 16، 17  ساله‌ دوست‌ دارد این‌ نوع‌موسیقی‌ را گوش‌ دهد، شما نظری‌ غیر از این‌دارید؟ 
    فریدون‌: منظور من‌ این‌ است‌ که‌ چرا باید از یک‌خواننده‌ ایرانی‌ لس‌آنجلسی‌ تقلید کنیم‌، اگرمی‌خواهیم‌ تقلید کنیم‌ حداقل‌ از یک‌ موسیقی‌ناب‌ شرقی‌ تقلید کنیم‌، اگر می‌خواهیم‌ موسیقی‌ترکی‌ بسازیم‌ چرا ملودی‌های‌ آن‌ را خودمان‌نسازیم‌ و بیایم‌ از ملودی‌ یک‌ خواننده‌ استانبولی‌استفاده‌ کنیم‌، منظورم‌ این‌ است‌ که‌ تقلید باید درکار و حرفه‌ ما تنها یک‌ الهام‌ گرفتن‌ باشد، الهام‌بگیریم‌ که‌ این‌ ملودی‌ ترکی‌، افغانی‌ و یا حتی‌عربی‌ با بعضی‌ از ترانه‌های‌ ما همخوانی‌ دارد، امانباید بیایم‌، دقیقا ملودی‌ آن‌ خواننده‌ ترکی‌ رابرداریم‌ و تنها به‌ عوض‌ کردن‌ شعر آن‌ اکتفا کنیم‌،عقیده‌ من‌ این‌ است‌ که‌ اگر می‌خواهیم‌ تقلید هم‌بکنیم‌، حداقل‌ روشش‌ این‌ باشد، ما از ارائه‌ کار نو وتفکر جدید در موسیقی‌ نسبت‌ به‌ موسیقی‌ شرقی‌ترکی‌، عربی‌، یونانی‌ و... عقب‌ هستیم‌ و باید این را قبول‌کنیم‌‌.
    با این‌ گفته‌ها تصور نکنید که‌ من‌ انسان‌ ایرادگیری‌هستم‌ نه‌، من‌ حتی‌ خودم‌ را هم‌ به‌ نقد می‌کشم‌، من‌تنها دلم‌ می‌خواهد تجربیات‌ خود را به‌ عنوان‌فردی‌ که‌ دستی‌ در موسیقی‌ دارد و موسیقی‌ پاپ‌آن‌ور آب‌ها را هم‌ تجربه‌ کرده‌، در اختیار جوانان‌بگذارم‌، تنها همین‌ و دلم‌ نمی‌خواهد از این‌گفته‌های‌ من‌ برداشت‌ دیگری‌ شود.
    _ دلمان‌ می‌خواست‌، منظورتان‌ را واضح‌تربگویید.
    فریدون‌: حرف‌ من‌ این‌ است‌ که‌ باید نسبت‌ به‌ ارائه‌کارهایمان‌ مسئولیت‌ داشته‌ باشیم‌، خواندن‌ تنهاشش‌ و هشت‌ نیست‌ و من‌ هم‌ مخالف‌ شش‌ و هشت‌نیستم‌، متاسفانه‌ خیلی‌ از جوان‌ها می‌آیندخواننده‌ می‌شوند که‌ از حواشی‌ آن‌ بهره‌ برداری‌کنند، در صورتی‌ که‌ خواندن‌، یک‌ هنر است‌;خواندن‌ یک‌ احساس‌ است‌; خواندن‌ چیزی‌است‌ که‌ باید به‌ آن‌ احترام‌ بگذاریم‌، من‌ خودم‌ادعا ندارم‌ که‌ یک‌ خواننده‌ حرفه‌ای‌ هستم‌، من‌هنوز دوست‌ دارم‌ یاد بگیرم‌ که‌ یک‌ خواننده‌حرفه‌ای‌ شوم‌، من‌ خودم‌ می‌دانم‌ که‌ در کجای‌موسیقی‌ قرار دارم‌، من‌ بر عکس‌ خیلی‌ها که‌ فکرمی‌کنند من‌ مدعی‌ هستم‌ باید بگویم‌ که‌ نه‌، هیچ‌ادعایی‌ ندارم‌. من‌ پس‌ از سال‌ها به‌ این‌ خاطر به‌ایران‌ برگشتم‌ که‌ به‌ کشورم‌ تعصب‌ داشتم‌ و بالطبع‌این‌ تعصب‌ در موسیقی‌ هم‌ دیده‌ می‌شود.
    ما باید کاری‌ ارائه‌ دهیم‌ که‌ حداقل‌ بتوانیم‌ آبروی‌یک‌ کشور هفتاد میلیونی‌ را حفظ کنیم‌، اگر شما جزاین‌ اعتقادی‌ دارید، من‌ کاملا به‌ گفته‌های‌ شما ودیگر منتقدان‌ گوش‌ می‌دهم‌‌.
    _ کاملا درست‌ می‌گویید، ما هم‌ قبول‌ داریم‌ شهرشلوغ‌ شده‌ است‌‌.
    فریدون‌: بد نیست‌ بدانید که‌ موسیقی‌ پاپ‌ یعنی‌موسیقی‌ تفکر و اهالی‌ موسیقی‌ پاپ‌ ما که‌ بیشتر ازقشر جوان‌ها هستند با تفکر بهتری‌ اثرهای‌ خود راارائه‌ دهند، گر چه‌ باید بگویم‌ که‌ نظر مردم‌ برایم‌قابل‌ احترام‌ است‌ و این‌ مردم‌ هستند که‌ بایدنظرنهایی‌ خود را ابراز دارند.

چت روم های یاهو مسنجر را که‌ توسط کاربران ایجاد می‌شد تعطیل شد




شرکت "یاهو" تمامی "چت روم" یا اتاقهای گفتگوی خدمات "مسنجر" خود را که توسط کاربران ایجاد شده بودند، به علت نگرانی از سوء‌استفاده جنسی از کودکان، در سرتاسر جهان تعطیل کرد.
به گزارش خبرگزاری رویترز، شرکت "یاهو" که هم‌اکنون وب سایت اصلی آن پر بازدیدکننده ترین سایت اینترنتی در جهان محسوب می‌شود، تمامی چت رومهای ایجاد شده توسط کاربران را مسدود کرده و امکان ایجاد چت رومهای جدید توسط کاربران را نیز از بین برده‌است.
"ماری اوساکو" سخنگوی شرکت "یاهو" اعلام کرد آن دسته از چت رومهایی که خود شرکت "یاهو" آنها را ایجاد کرده‌است، همچنان فعال باقی خواهند ماند.
وی افزود شرکت "یاهو" سوء استفاده از اینترنت برای دستیابی به اهداف غیر قانونی را محکوم می‌کند و بستن چت رومهای "یاهو مسنجر" نیز به همین دلیل صورت گرفته‌است.
ماه گذشته بسیاری از شرکتهای تجاری بزرگ جهان که در چت رومهای "یاهو" محصولات خود را تبلیغ می‌کنند، قرارداد نمایش تبلیغاتشان در خدمات اینترنتی "یاهو" را لغو کرده و علت آن را نمایش این تبلیغات در چت رومهایی که در آنها از کودکان سوء استفاده می‌شود، ذکر کرده‌بودند. شرکت "یاهو" هنوز اعلام نکرده که آیا مسدود کردن چت رومهای "یاهو مسنجر" تصمیمی موقتی است و یا اینکه در آینده نیز همچنان پا برجا خواهد بود.

بزرگترین نیرنگ دنیا چیست


جوان سر گشته ای از پیرمرد پرسید :((بزرگترین نیرنگ دنیا چیست))
پیرمرد گفت : آن است که اختیار زندگیمان از دستمان خارج شده و از آن پس سرنوشت حاکم بر زندگی شود

آدیداس کیست یا چیست؟


شاید امروزه نام و علامت آدیداس برای کسی نا آشنا نباشد. نام و علامتی که هرکسی را نا خداگاه بیاد ورزش می اندازد.
اما اینکه این علامت و نام چه مفهومی دارد و از کجا آمده برای اکثر ما سیوال است. نام آدیداس امروزه نه فقط برای ورزشکاران و علاقمندان به ورزش، بلکه برای اشخاص دیگر به عنوان استاندارد کیفیت لباس و تجهیزات ورزشی شناخته می شود.

adidas
آدیداس - علامت کنونی

آدیداس کیست؟
در سال 1920 آدولف داسلر (Adolf Dassler) جوان بیست ساله آلمانی شروع به ساخت کفشهای ورزشی کرد و سعی کرد که کفشهای زیبا و با کیفیت را تولید کند. پس از استقبال خوب و شناخته شدن محصولات او، آدولف به فکر ثبت شرکت و پیدا کردن نامی برای محصولات خود افتاد. چون خانواده و دوستان او را آدی (Adi) صدا می کردند او از کلمه Adi و سه کلمه از نام خانوادگی خود استفاده کرد، و نام Adidas را برای شرکت و محصولات خود برگزید.
او همچنین برای محصولات خود که در آن زمان فقط کفش های ورزشی بودند، لوگویی را طراحی کرد. شرکت آدیداس و لوگوی آن در سال 1948 به ثبت رسیدند. چندی بعد او به فکر گسترش شرکت خود افتاد و همچنین محصولات خود را فقط به ارایه کفش ورزشی احاطه نکرد. لباسها و گرمکن های ورزشی نیز به محصولات آدیداس اضافه شدند. سپس آدیداس تجهیزات ورزشی مانند توپ و راکت نیز تولید کرد.
با گسترش محصولات آدیداس، آدولف داسلر علامت جدیدی برای شرکت و محصولات خود انتخاب کرد. این علامت از شکل کلی کفش گرفته شده بود. علامت جدید دارای سه نوار – از کوتاه به بلند – بود. چون آدولف نام آدیداس را از کلمه اول نام کوچک و سه کلمه نام بزرگ خود برگزیده بود، پس انتخاب تعداد سه نوار نیز همین ایده را برای او همراه داشت.
آدی داسلر سعی کرد که از طراحان باسلیقه و حرفه ای لباس استفاده کند. کیفیت و زیبایی همیشه شعار او و همکارانش بود.
adidas
علامت طرح 1972
در سال 1972 آدی و همکارانش به این نتیجه رسیدند که تغییری را در لوگوی آدیداس انجام دهند. چون همان سال مسابقات المپیک در شهر مونیخ برگزار می شد، آنها از المپیک ایده گرفتند. در این لوگوی جدید سه برگ - که نشانه سه قاره شرکت کننده در المپیک بود – در کنار هم قرار گرفتند. سه خط نیز در پایین این برگها عبور می کرد.
یک سال بعد آدیداس علامت خود و آرم سه نوار را ثبت بین المللی کرد. آدولف داسلر در سن 78 سالگی یعنی در سال 1978 درگذشت و سهام این شرکت برای پسر و خانواده اش ماند. اما در سال 1989 خانواده داسلر از شرکت بیرون رفتند و آدیداس به شرکتی "سهامی عام" تبدیل شد.
adidas-Solomon
در سال 1997 آدیداس شرکت Solomon Group را خرید و با آن شرکت یکی شد. Solomon Group وسایل و تجهیزات اسکی و کوهنوردی تولید می کرد. با خرید این شرکت، نام Adidas به Adidas-Solomon تغییر پیدا کرد.
امروزه آدیداس در اکثر کشورهای دنیا دارای شعبه و نمایندگی است. کارمندان این شرکت بیش از 13 هزار نفر هستند. آدیداس در اکثر رقباتها و تورنومنتهای معتبر جهانی مانند المپیک به عنوان یکی از حامیان اصلی حضور دارد.
آرم کنونی این شرکت، دومین آرمی است که آدولف طراحی کرده بود، با این تفاوت که زیر آن نوشته adidas نیز وجود دارد.