زیبا


 چرا وقتی می‌خوایم بریم تو رویا، وقتی می‌خوایم گریه کنیم، وقتی می‌خوایم فکر کنیم، وقتی می‌خوایم تصور کنیم، وقتی می‌خوایم کسی رو بوس کنیم، چشمامون رو می‌بندیم؟ این به این دلیله که قشنگ‌ترین چیزهای تو دنیا قابل دیدن نیست.


با تو بودن را یک بار و تنها یک بار در زندگی تجربه کرده‌ام. بوی تو تنها یک بار به مشامم رسیده است. تو را تنها یک بار لمس کرده‌ام و تنها یک بار با وجود بی مثالت آشنا شده‌ام و همان یک بار به اندازه یک عمر و شاید بیشتر از آن به طول انجامید. لحظه لحظه این با تو بودن را به یاد می‌آورم و با یاد آن به زندگی معنا می‌دهم. نفسهایت را به خاطر آورده و آنچنان از خود بیخود می‌شوم که نفس کشیدن خود را فراموش می‌کنم. باری دیگر مرا به سوی خود بخوان که محتاج یک لحظه با تو بودنم.

نظرات 2 + ارسال نظر
خشایار یکشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1383 ساعت 09:18 ب.ظ http://www.talashgar.blogsky.com

هادی جان درود..یک عاشقانه زیبا..من وبلاگم که تعریف نداره چون مطالیم برای عده کمی جالب وخواندنی است ولی مهم نیست مهم اینست که من باید خودم را منتشر کنم حتی اگر اندکی مرا بخوانند...شما قلم خوبی داری بنویس وبی شک خوانندگان خاص هم پیدا خواهی کرد مانند من..موفق وسرسبزباشی

رویا یکشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1383 ساعت 10:07 ب.ظ http://corocodile.blogsky.com

سلام. میدونی چرا چشمامون رو میبندیم؟ چون میخواهیم اون لذتی که توی اون لحظه بدست آوردیم از دست ندیم یه جورایی برای خودمون تنها باشه.موفق باشی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد