بالاخره این مقاله تحقیقی شکنجه در طول تاریخ هم کامل شد . قسمت زیادی از مقاله هم به علل گوناگون مثل طولانی شدن و سانسور بعضی از قسمتهای غیر اخلاقی ، حذف شد وحالا قسمت دوم ...
از اسباب و وسائلی که روسها برای شکنجه گناهکاران بکار میبردند نوعی شلاق بنام قنوت بود که ضرباتش بسیار دردناک بود گویند این شلاق را ایوان مخوف اختراع کرد و با آن پسر خود را آنقدر زد تا اینکه پسرک جان سپرد.
در لندن دژی بنام برج لندن وجود دارد و در آن آلات و ادواتی که در انگلیس برای شکنجه زندانیان بکار میرفته در معرض نمایش گذاشته شده است . از جمله این وسائل آلتی بود که بوسیله آن زبان را در زنجیر میکردند تا زندانی نتواند حرف بزند !؟
در زمان شارل اول یک عده از انقلابیون را در اطاق خیلی کوچک زندانی کردند به طوری که زندانیان روی هم قرار گرفته بودند . بین زندانیان یک مقدار خیلی کم نان و یک لیوان آبجو میدادند ، در پایان یک ماه آن قدر اطاق از نجاستاین این زندانیان پر شده بود که همه جا بوی گند آن پیچیده بود چون آنها حاضر نشدند تسلیم گردند ، آبجوشان هم قطع گردید و آنها برای رفع تشنگی مجبور شدند ادرار یکدیگر را بنوشند !
در انگلستان کودکانی که سنشان از هفت سال تجاوز نمیکرد ، بخاطر جرائم کوچک (چون جیب بری و غیره) بدار آویخته می شدند حتی یک پسر بچه 9 ساله بخاطر ان که شیشه پنجره ای را شکسته بود محکوم به اعدام گردید.
در انگلستان روزانه آن قدر افراد محکوم به اعدام می شدند که به علت کمبود جلادان ، بسیاری از محکومین را که هنوز کاملا پای دار نمرده بودند ، از بالای دار پائین می آوردند! گویند یکی از این گونه افراد را برای تشریح روی میز یک پزشک جراح گذاشتند تا اعضای مختلف مرده را برای دانشجویان شرح بدهد . هنوز کارد جراحی کاملا در شکمش فرو نرفته بود که مرده بلند شد و نشست و با عصبانیت پرسید : هیچ میدانید چه دارید می کنید؟
در سال 1705 شخصی بنام اسمیت را در انگلستان به دار آویختند ولی چون وی در موقع خدمت در ارتش فداکاریهای نموده بود پس از چند دقیقه از دار پائین آورده و نجاتش دادند . موقعی که از او سوال شد در موقع دار زدن چه احساسی به او دست داد او پاسخ داد: به علت سنگینی وزن بدنم در آغاز احساس درد فوق العاده کردم . سپس یک حالت آشوب و اظطراب فوق العاده از پائین تنه من بطرف بالا جریان یافت و وقتی که بسرم رسید یک نور شدید در جلو چشم خود دیدم بعد از این دیگر هیچ دردی را حس نکردم . ولی وقتی که مرا از دار پائین آوردند دچار آنچنان درد غیر قابل تحملی گشتم که دلم میخواست کسانی را که مرا نجات داده اند ، بدار بیاویزم.
یک نوع جالب به دار آویختن در انگلیس بود و آن این بود که محکوم را در قفس میکردند و قفس را به دار می آویختند و آن قدر او را در قفس گرسنه نگاه میداشتند تا در اثر گرسنگی جان سپارد.
یکی از این نوع قفس ها هنوز در برج لندن دیده می شود . در قرن هیجدهم تماشای شلاق خوردن زنان نیمه عریان در بعضی از زندانهای انگلیس یک نوع تفریح بسیار جالب بشمار میرفت معمولا شلاق روی پشت و سینه این زنها تیره روز فرود می امد ولی تماشاچیان میتوانسند با دادن رشوه به جلاد ، او را وادار می کردند روی باسنشان هم بزنند!
کتک زدن یک امر عادی در انگلیس بود چنانچه سربازان و دانش آموزان را نیز کتک می زدند . ناپلئون علت پوست کلفتی سرباز انگلیسی را در آن میدانست که دائم در سربازخانه کتک میخوردند . درباره کتک خوردن دانش آموزان کافی است گفته فلورانس نائب السلطنه انگلیس در هندرا نقل کنیم . او میگوید : موقعی که بسال 1811 در دبستان تحصیل میکردم . در طول سال یک روز در میان کتک میخوردم . جز یک بار که کتک نخوردم ولی عوضش روز بعد دوباره کتکم زدند!. در فرانسه وضع هیچ بهتر نبود ، ژان ژاک روسو آن قدر در مدرسه کتک خورده بود که بعد از کتک خوردن یک لذت مازوخیستی از کتک میبرد.
در هند راجه ها به عنوان تفریح مردی را پای فیل می بستند تا زیر پای فیل له شود! هر کس علیه راجه قیام می کرد او را دم سوراخ توپ میگذاشتند و گلوله ها را رها می ساختند در نتیجه این عمل مرد بدبخت بصورت قطعات ریز گوست و استخوان در همه جا پخش می شد ، از نظر مذهبی این یک مجازات بسیار هولناکی بشمار میرفت زیرا آن مرد قادر نمیگشت در دنیای دیگر بصورت یک انسان به زندگی جاوید نائل گردد.
در دربار مغولهای گورکانی هند معمول بود راجه ها با افراد انسانی شطرنج بازی می کردند . مرد مفلوکی که شه مات میشد بوسیله یکی از تیراندازان دربار به قتل میرسید!
ترکان نعل اسب بپای اسرای ارمنی میکوبیدند و انقدر شلاق میزدند تا بمیرد . در بین خلفای عثمانی رسم بود هرگاه از معشوقه ای سیر می شد دستور میداد او را در کیسه کرده و آن زن نگونبخت را از بالای قصر در دریا غرق کنند.
در آلمان مجسمه ای از برنز ازحضرت مریم ساخته بودند که با دکمه ای باز میشد . وقتی که مرد و یا زن محکوم را درون آن قرار میدادند ، بلافاصله گوشت چرخ شده اش از آن طرف دیگر مجسمه بخارج میریخت
این بود مختصری از ستمگریهای رنگارنگ جانور دوپای که خود را اشرف مخلوقات میداند.
هادی جان بادرودفراوان..................***
ازنوشته های روشنگرایانه ات استفاده می کنم
بهرروی هرکس در حدتوان خودبرای دریدن پرده پنهان ها و انکارها تلاش نماید...
این خامه ناتوان تنها یک جستجوگرآزاداندیش است
بی هیچ مدرک و تیتروعنوانی
ازنوزده سالگی با خواندن آشنا شدم و اینک در اواخر دهه پنجاه هستم........خواندن و نوشتن وجستجوگری را دوست دارم چون هوای صبحدم
وتلاش می کنم در اندازه کوچک خود مانندیک کرم شب تاب برسیاه ترین شب زمان کورسوئی بیاندازم....همین
ازآشنایی با شما خرسندم
خامه ات توانا و شوقت افزون باد
آقا شما وبلاگتون خیلی جذابه ...
آدم دلش نمیاد بهش سر نزنه ...
برا همین لینکتون گزاشتم...
شما هم سر بزنید ...
فعلا
زرد و نیلی و بنفش
سبز و ابی و کبود !
با بنفشه ها نشسته ام ،
سال های سال ،
صبح های زود .
در کنار چشمه سحر
سر نهاده روی شانه های یکدگر،
گیسوان خیس شان به دست باد ،
چهره ها نهفته در پناه سایه های شرم ،
سلام هادی جان
واقعا فکر می کردی من ۱ پسرم؟
من به روزم ...
سلام
جالب بود
راستی دیگه کاملا رفتی تو خط سیاست
مطالب قشنگی نوشتی
شاید اگر در مورد علت این گونه رفتارها بنویسی هم مطلب جالبی از کار درآید
دوست گرامی با درودفراوان
آیا فکرنمی کنی گذاشتن لینک روزانه ورود یک سگ
انتشارجهل و خرافات است؟ شما دیگه چرا؟ متاسفم
سلام ...فردا پس فردا یه بلایی سرت اومد رو من حساب نکنیا !
بازم اطلاعات لطفا.مرسی از پست جالبت.
طی شد این عمر، تو دانی به چه سان ؟
پوچ و بس تند چنان باد دمان
همه تقصیر من این است که خود می دانم
که نکردم فکری
که تأمل ننمودم، روزی
ساعتی یا آنی
که چه سان میگذرد عمر گران؟
سلام
خوبی؟
خوشحالم که یه نفر با روشنفکری مینویسه نه برای ادعا!!!!
خوندن این چیزا تاسف آوره ولی حقیقت داشته!!!
فعلا نمیتونم ولی بعدا لینک چندتا مطلب که بنظرم دوست داشته باشی واست میفرستم بخون و نظرت رو بگو!!!! ( البته از سایت پرفسور جمالی گرفتم!!!) خیلی چیزا رو برده زیر سوال!!!
راستی من بعد از مدتها آپدیت کردم
خوشحال میشم اگه یه سر بزنی
التماس دعا
سلام...
از مطلب زیبای شما ممنونم.
یا حق.
کاش می دانستیم
زندگی با همه وسعت خویش محفل ساده غم خوردن نیست
زندگی خوردن و خوابیدن نیست
اضطراب و هوس دیدن و نا دیدن نیست
زندگی جنبش و جاری شدن است
از تماشاگه آغاز حیات تا به جایی که خدا میداند
سلام
عیدت مبارک
من آپم
مرسی از وب لاگ قشنگت واقعا دستت درد نکنه به وبلاگ ما هم یه سری بزن من برای تبادل لینک یا اوگو آماده ام
اگه موافق بودی تو قسمت نظرات بگو در ضمن با عضویت در قسمت انجمن وبلاگ ما میتونی در مورد مسایل مربوط به وبلاگ اینترنت و هر موضوع دیگری به بحث و گفتگو بپردازی یا سوالات خودتو مطرح کنی موفق باشی
----------.----.
------ _.'__ ---`.
--.--(#)(#)----/##
.' @------------/###
:------------,--#####
--`-..__.-'_.--###/
--------`;_:-- ---`"'
-------.'"""""`.
-----/, ------- ,
----//---------
----`-.______.-'
--- ___`. | .´'___
-(______|______)